۱۳۹۲ مهر ۲۷, شنبه



دکتر مهرداد خوانساری دبیر کل سازمان موج سبز؛
نرمش و انعطافی که امروز در لحن سخنان رهبر و سران جمهوری اسلامی مشاهده می‌شود ناشی از درک این واقعیت است که حاکمیت به وضوح از خطرات بحرانی که موجودیت و تداوم نظام جمهوری اسلامی را بیش از هر زمانی از گذشته تا کنون به مخاطره انداخته است،‌ آگاهی کامل پیدا کرده است.
شاید هیچکس بیشتر از آقای خامنه ای با بیش از۳۴ سال تجربه و گذار از بحران های مختلف، چه بعنوان رهبر یا رئیس جمهور و یا یکی از اصلی ترین مهره های نظام جمهوری اسلامی از اولین روزهای شکلی گیری آن، ‌به این واقعیت پی نبرده که بحران کنونی در عرصه بین المللی به لحاظ درگیری حاکمیت با غرب و بویژه کشورهای«۵+۱» بر سر پرونده هسته ای و عواقب ناشی از آن به مانند تحریم های کارسازی که روند اقتصادی مملکت را بکلی از هم پاشیده و فلج نموده،‌ می تواند ناقوس مرگ نظامی باشد که به هرحال با مرور زمان از محبوبیت و مشروعیت قبلی اش نیز برخوردار نیست.
گرچه ‌انتخاب حسن روحانی به لحاظ وعده‌های وی به مردم ناامید و رنجدیده ی ایران،‌از سوی افراد متفاوتی بعنوان رفراندومی علیه وضع موجود و آقای خامنه ای تعبیر شد ولی هرگز نباید این واقعیت غیر قابل انکار را نیز فراموش کرد که روحانی قبل از اینکه فرصت خدمت و یا تامین کمترین مطالبات مردم را داشته باشد تا باری را از دوش آنان بردارد، نخست با برداشتن تمام فشارها از رهبرى (بویژه فشارهایى که به لحاظ حمایت اش از سرکوب حامیان جنبش سبز و پشتیبانی از کودتای احمدی نژاد تحمل کرده بود،) بزرگترین خدمت را از همان روز اول به شخص خامنه ای نموده است.
البته، ذکر این واقعیت الزاما بدان معنی نیست که روحانی خواستار تغییر شرایط موجود نمی باشد و یا اینکه قصد ندارد در راستای مطالبات مردم قدم به پیش بگذارد، گرچه قضاوت در این باره کماکان خیلی زود است و برای رفع هر شائبه ای،‌منطق ایجاب می‌کند که باید زمان بیشتری به روحانی داده شود، ‌بخصوص اینکه در کارنامه وی در ماه های اول «نمره تجدید» مشاهده نشده است.
روی دیگر سکه این است که انتخاب روحانی فرصت برخوردى سازنده و “به روز” را هم برای مخالفین جمهوری اسلامی مهیا ساخته است که با توجه به اوضاع و احوال زمان،‌ می تواند زمینه مناسبی برای عبور از اوضاع کنونی و انتقال تدریجی حاکمیت به مردم باشد.
تفاوت اصلى میان پیروزی خاتمی در دوم خرداد ۷۶ و پیروزی روحانی در انتخابات اخیر در این خلاصه می شود که قدرت و گزینه هائی‌که قبلا در اختیار حاکمیت و نظام قرار داشته، ‌بطور قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کرده است.
امروز آقای خامنه‌ای امکان مانورهائی که در سال ۱۳۷۶ را داشت دیگر در اختیار ندارد و به این دلیل با وجود تمام باورهای شخصی و فشارهائی‌ که از سوی عناصر افراطی و اقتدارگرایان همواره بر وی وارد بوده است،‌‌ صرفا به لحاظ مسئولیتی که برای حفظ نظام دارد،‌مقوله «نرمش قهرمانانه»‌ را پیش می‌کشد و دست دولت یازدهم را برای مذاکره با آمریکا و دیگران بطور بی سابقه ای باز می‌گذارد. در این راستا، شکستن بن بست های پیشین از سوی مسئولین نظام و قدم به پیش گذاشتن برای حل مشکلات مملکت، می تواند همزمان فرصت تازه ای برای تعریف برخوردى جدید میان مخالفان جمهوری اسلامی هم باشد.
امروز که منطقه خاورمیانه دوران سخت و آشفته‌ای را می‌گذراند و کشور ما در صورت عدم رسیدن به توافق در مذاکرات اتمی، با خطر جدی درگیری نظامی با نیروهای خارجی از یکسو و هرج و مرج داخلی به لحاظ شرایط سخت اقتصادی مواجه می باشد،‌ مسئولیت و حس وطن پرستی ایجاب می‌کند که حتی مخالفین سرسخت حکومت اسلامی در مسیرى قدم برندارند که در نهایت، شرایط غیرقابل قبولی که امروز در سوریه، عراق، افغانستان و مصر وجود دارد، گریبانگیر مردم و مملکت ما هم بشود.
این شرایط نشانگر این مساله است که امروز بیش از هر زمانی دیگر ضروری است تا تلاشی نوین به منظور فراهم آوردن ابزار لازم برای «آشتی ملی» و از میان بردن اختلافاتی که میان حامیان شرایط موجود و آنهائی که سال هاست به ایرانی دیگر می‌اندیشند و خواستار ایجاد همسوئی و گفتمان انتقادی و سازنده میان جامعه مدنی و حکومت در ایران هستند، صورت گیرد.
آقای خامنه‌ای، قبل از برگزاری انتخابات ۲۴ خرداد ماه سال جاری، برای اولین بار از «مخالفین نظام» هم که به گفته وی علاقمند به آینده مملکتشان هستند،‌ آشکارا دعوت نمود تا در پروسه انتخابات شرکت کنند، و اتفاقا بخش مهمی از نیروهای مخالف که دوره های پیشین انتخابات را تحریم کرده بودند، این بار با اعلام حمایت علنی از روحانی، موفق شدند تا در این شرایط حساس تاریخی، ‌اداره مملکت را از دست عناصر جاهل و افراطی که به ویژه در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، صدمات زیادی را به کشور وارد آورده بودند، خارج نمایند. این دعوت آشکار رهبر جمهوری اسلامی به نوعی همراه با مسئولیت و تعهدات جدیدی برای وی نیز بوده؛ زیرا کسی از مخالفان، دعوت به شرکت در انتخابات میکند که خود هم به نوعی به لوازم این دعوت پایبند باشد؛ نمی شود از یکسو صلاحیت مخالفان نظام را برای شرکت در انتخابات، (حتى فقط به خاطر افزایش آمار و تامین مشروعیت هم که باشد) تائید نمود و از سوی دیگر صلاحیت و مشارکت آنان در ساختن آینده و حراست از منافع ملی کشور را انکار کرد.
آقای روحانی نیز چه در زمانی‌که فعالیت‌های انتخاباتی و چه در روزهای پس از رسیدن به مسند ریاست جمهوری، همواره صحبت از مطالبات مردم و تعهدش به رفع مشکلات و توجه به نیازهای اولیه مردم بویژه مندرجات فصل سوم قانون اساسی و تحقق حقوق ملت در کشور نموده است.
بی شک این فضای جدید در رویکرد سران جمهوری اسلامی با مسایل مختلف و عبور آنها از «تابو» های پیشین مانند برخورد و گفتگوى مستقیم با«شیطان بزرگ» همه و همه ناشی از وخامت بحرانی است که بقاء ‌و موجودیت آنها را بطور بی سابقه ای به مخاطره انداخته است.
اما برخورد درست توام با واقع بینی می‌تواند این بحران را تبدیل به فرصتی دلخواه و سازنده برای مردم و آینده کشور نماید و ضمن رفع تنش‌های موجود در عرصه بین‌المللی، شرایطی را هم فراهم آورد تا هر ایرانی، با تکیه بر منابع سرشار کشور که همراه با تحصیل کرده ترین نیروی جوان در منطقه و مشارکت یکی از موفق ترین جوامع مهاجر دنیا، بتواند نقش بسزائی در بازسازی سریع اقتصاد و نهاد های سیاسی− اجتماعی کشور را ایفا نماید.
بدیهی است که درصورت عدم تعیین اولویت‌های لازم و برداشتن گام های مناسب از سوی دولت جدید برای پیدا کردن فرمول های کارساز در راستای رسیدن به «آشتی ملی»، حسن روحانی امید تمام کسانیکه به او اعتماد کرده بودند را از دست خواهد داد و مملکت، این بار،‌ بی شک به سوی بی ثباتی و ناامنی های نگران کننده و خطرناکی کشیده خواهد شد.
بنابراین حس مسئولیت و منطق ایجاب می‌کند که همگی و بخصوص مسئولین کشور، وقت را مغتنم شمارند و بحران موجود را تبدیل به فرصت عقلایی نمایند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر